گذشته و ديگر هيچ ...
سلام و سپاس به تمام کسانی که سری به این وبلاگ خانه میزنند و با نظراتشان من رو مجبور به نوشتن مجدد درباره گذشته می کننند .
باید بنویسم در طول این مدت کوتاه وبلاگ نویسی درسهای زیادی آموختم که شاید در باقی عمر بدردم بخورد .
یکی از آن درسها این است که اگر بخواهی در مورد گذشته یا حتی در مورد حال هم بنویسی باید بدانی که زنجیره ای از قراردادهای اجتماعی و قومی نه تنها جسم ، بلکه روحت را هم اسیر کرده که تا بحال خودت هم خبری از آن نداشته ای .
چون هر چیزی که در کمال بی طرفی هم بنویسی بالاخره به مزاق یک نفر هم که شده ممکن است خوش نیاید و مکدر شود .
با توجه به تمامی جهات بازهم خواهم نوشت و در اینجا من از تمام کسانی که در این فضای مجازی با نوشته هایم موجب ناراحتی شان میشوم عذر میخوام ؛ چون فکر می کنم همه می دانند که وبلاگ واقعا فضایی مجازی است و با فضای حقیقی زیاد فاصله داره و از تمامی عزیزان میخوام نظرات شان را هر چه هست همین جا بنویسند و بدانند که عینا نظرشان را در معرض رویت خوانندگان خواهم گذاشت .
این را باید دانست ذر بازی زندگی انسان تنها نیست و اگر توانست با گذشته تلخ ؟ آينده شيرين و آرام ساخت خالی از هر نوع گينه و خشم غضب و قولی.. گذشته درگذشته وآن را باید به خاگ سبارد و از آن فقط به عنوان خاطره ياد برد نه سوهان روح ............